-
۳
پنجشنبه 11 مردادماه سال 1386 08:14
این چند وقته نبودم یعنی بودم ولی با خودم بودم ،دیگه زدم به سیم آخر کاشکی می شد فکر نکرد.... واییییی دیروز خرابکاری کردم حسابی،همیشه قبل از اینکه برم داخل بخش آقای دکتر رو می دیدم که داره بیرون ورزش می کنه،این بار ندیدمش گفتم شاید دقت نکردم ،تا رفتم سریع با 2 نفر دیگه رفتیم داخل اتاق دکتر تا وزن کنیم خودمون رو ،چشمت...
-
۲
چهارشنبه 3 مردادماه سال 1386 07:42
سلام من اومدم باز دیروز صبح که رفتم کارخونه هیچ کاری نکردم .آخه کسی نبود بهمون کار بده .البته کلی پرینت گرفتم .این هم کاره دیگه .بعدش هی چایی خوردم با کلی کیشمیش و بادوم و از یه پسره هم گزارش کارش رو گرفتیم که ایشالله بدیم به استاد تا ببینیم چی میشه ساعت 12 هم در رفتیم اومدم خونه. تند تند حاضر شدم رفتیم خونه...
-
۱
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 15:01
آیینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را سیر کرده است خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تأخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است خندید به سادگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سالها دیر کرده است در آیینه به...